دید مجنون دختری مست و ملنگ
 در خیابان با جوانانی مشنگ

     با دلی پردرد گفتا این چنین
  (حرف ها دارم بیا (پیشم بشین

من شنیدم تازگی چت می کنی
با جوانی اهل تربت می کنی

نامه های عاشقانه می دهی
با ایمیل از ( توی) خانه می دهی

عصرها اطراف میدان ونک
می پلاسی با جوانان ونک

موی صاف خود مجعد می کنی
با رپی ها رفت و آمد می کنی

بینی خود را نمودی چون مویز
جای لطفاً نیز می گویی (پلیز)

خرمن مو را چرا آتش زدی؟
زیر ابرو را چرا آتش زدی؟

چشم قیس عامری روشن شده
دختری چون تو مثال زن شده

دامن چین چین گلدارت چه شد؟
صورت همچون گل ِ نارت چه شد؟

ابروی همچون هلالت هم پرید؟
آن دل صاف و زلالت هم پرید؟

قلب تو چون آینه شفاف بود
کی در آن یک ذرّه ( شین و کاف) بود

دیگر آن لیلای سابق نیستی
مثل سابق صاف و عاشق نیستی

قبلنا عشق تو صاف و ساده بود
مهر مجنون در دلت افتاده بود

تو مرا بهر خودم می خواستی
طعنه ها کی می زدی از کاستی؟

زهرماری هم که گویا خورده ای
آبروی هرچه دختر برده ای

رو به مجنون کرد لیلا گفت : هان
سورۀ یاسین درِ ِگوشم نخوان

تو چه داری تا شوم من چاکرت؟
مثل قبلن ها شوم اسپانسرت ؟

خانه داری ؟ نه ، اتول ؟ نه ، پس بمیر
یا برو دیوانه ای دیگر بگیر

ریش و پشم تو رسیده روی ناف
هستی از عقل و درایت هم معاف

آن طرف اما جوان و خوشگل است
بچه پولدار است گرچه که ول است

او سمندی زیر پا دارد ولی
تو به زحمت صاحب اسب شـَلی

خانه ات دشت و بیابان خداست
خانۀ او لااقل آن بالاهاست

با چنین اوضاع و احوالت یقین
خوشه ات یک می شود ، حالا ببین

او ولی با این همه پول و پله
خوشۀ سه می شود سویش یله

گرچه راحت هست از درک و شعور
پول می ریزد به پای من چه جور

عشق بی مایه فطیر است ای بشر
گرچه باشی همچو یک قرص قمر

عاشق بی پول می خواهم چکار
هی نگو عشقم ، عزیزم ، زهر مار

راست می گویند، تو دیوانه ای
با اصول عاشقی بیگانه ای

این همه اشعار می گویی که چه؟
دربیابان راه می پویی که چه؟

بازگرد امروز سوی کوه و دشت
دورۀ عشاق تاریخی گذشت

تازه شیرین هم سر ِ عقل آمده
قید فرهاد جـُلمبر! را زده

یا همین عذار شده شکل گوگوش
کرده از سرتا نوک پایش روتوش

با جوانان رپی دم خور شده
نان وامق کاملاً آجر شده

ویس هم داده به رامین این پیام
بین ما هرچه که بوده شد تمام

پس ببین مجنون شده دنیا عوض
راه تهرن را نکن هرروزه گز

اکس پارتی کرده ما را هوشیار
گرچه بعدش می شود آدم خمار

بیخیال من برو کشکت بساب
چون مرا هرگز نمی بینی به خواب

گفت با «جاوید» مجنون این چنین:
حال و روز لیلی ما را ببین

بشکند این « دست شور بی نمک»
کرده ما را دختر قرتی اَنک

حال که قرتی شده لیلای من
نیست دیگر عاشق و شیدای من

می روم من هم پی ( کیسی ) دگر
تا رود از کله ام عشقش به در

فکر کرده تحفه اش آورده است
یا که قیس عامری یک برده است

آی آقای نظامی شد تمام
قصۀ لیلی و مجنون ، والسلام

خط بزن شعری که در کردی زما
چون شده لیلای شعرت بی وفا

 



ادامه مطلب...
تاریخ: سه شنبه 31 اسفند 1398برچسب:,
ارسال توسط مری

آموزش رانندگی توسط بانوان(طنز) - www.RadsMs.com

 

 



ادامه مطلب...
تاریخ: پنج شنبه 29 اسفند 1398برچسب:,
ارسال توسط مری

تجاوز دسته جمعی در یکی از خیابان های تهران +عکس

 

"خیلی جذاب حتما در ادامه  مطلب نگاه کنید "



ادامه مطلب...
تاریخ: چهار شنبه 29 اسفند 1398برچسب:,
ارسال توسط مری



ادامه مطلب...
تاریخ: چهار شنبه 29 اسفند 1398برچسب:,
ارسال توسط مری
 
پس از معاینات و آزمایش های مربوطه، پزشک نظر داد که متاسفانه مشکل از مرد میباشد و تنها راه حل ممکن، بهره برداری از خدمات »پدر جایگزین« است. زن: منظورتان از پدر جایگزین چیست؟


ادامه مطلب...
تاریخ: چهار شنبه 28 اسفند 1398برچسب:,
ارسال توسط مری

دختری با مادرش در رختخواب           درددل می کرد با چشمی پر آب


گفت:مادر حالم اصلا خوب نیست           زندگی از بهر من مطلوب نیست


گو چه خاکی را بریزم بر سرم؟              روی دستت باد کردم مادرم!


سن من از بیست وشش افزون شد                  دل میان سینه غرق خون شد


هیچ کس مجنون این لیلا نشد                        شوهری از بهر من پیدا نش



غم میان سینه شد انباشته                      بوی ترشی خانه را برداشته!


مادرش چون حرف دختش را شنفت                          خنده بر لب آمدش آهسته گفت:


دخترم بخت تو هم وا می شود                             غنچه ی عشقت شکوفا می شود



ادامه مطلب...
تاریخ: چهار شنبه 26 اسفند 1398برچسب:,
ارسال توسط مری


 

 

چطور می فهمی که در سال 2012 هستی؟
1. یهو نگاه میکنی می بینی خانوادت 3 نفر بیشتر نیستن ولی 5 خط موبایل دارن

2. واسه همکارت ایمیل میفرستی،در حالیکه پشت میز بغل دستی تو نشسته

3. رابطت با اقوام و دوستانی که ایمیل ندارن کمتر و کمتر میشه تا به حد صفر برسه

4.ماشینت رو جلوی در خونه پارک میکنی بعدش با موبایلت زنگ میزنی خونه که بیان کمک و چیزایی رو که خریدی ببرن داخل

5. هر آگهی تلویزیونی یه آدرس اینترنتی هم داره
 
6. وقتی خونه رو بدون موبایلت ترک میکنی،استرس همه وجودت رو میگیره و با سرعت برمیگردی که موبایلت رو برداری. بدون توجه به اینکه 20-30 سال از عمرت رو بدون موبایل گذروندی

8. صبحها قبل از خوردن صبحونه اولین کاری که میکنی سر زدن به اینترنت و چک کردن ایمیله
 

9. الان در حالیکه این ایمیل رو میخونی،سرت رو تکون میدی و لبخند میزنی
 
10. اینقدر سرگرم خوندن این ایمیل بودی که حتی متوجه نشدی این لیست شماره 7 نداره
 
11. الان دوباره برگشتی بالا که چک کنی شماره 7 رو داشته یا نه
 
12. و من مطمئنم که اگه دوباره برگردی بالاحتماً شماره 7 رو پیداش میکنی،بخاطر اینکه خوب بهش توجه نکردی.

13 .دوباره برمیگردی بالا ولی شماره 7 رو پیدا نمیکنی. خوب! من شوخی کردم ولی نشون میده که تو ، انسان عصر 2012، به خودت هم اعتماد نداری و هرچی بقیه میگن باور میکنی!




تاریخ: چهار شنبه 26 اسفند 1398برچسب:,
ارسال توسط مری

 


 


ادامه مطلب...
تاریخ: پنج شنبه 25 اسفند 1398برچسب:,
ارسال توسط مری

 

به نام خدایی که زن آفرید / حکیمانه امثال ِ من آفرید
خدایی که اول تو را از لجن / و بعداً مرا از لجت آفرید !
برای من انواع گیسو و موی / برای تو قدری چمن آفرید !
مرا شکل طاووس کرد و تورا / شبیه بز و کرگدن آفرید !
به نام خدایی که اعجاز کرد / مرا مثل آهو ختن آفرید
تورا روز اول به همراه من / رها در بهشت عدن آفرید
ولی بعداً آمد و از روی لطف / مرا بی کس و بی وطن آفرید
خدایی که زیر سبیل شما / بلندگو به جای دهن آفرید !
وزیر و وکیل و رئیس ات نمود / مرا خانه داری خفن آفرید
برای تو یک عالمه کِیْسِ خوب / شراره ، پری ، نسترن آفرید
برای من اما فقط یک نفر / براد پیت من را حَسَنْ آفرید !
برایم لباس عروسی کشید / و عمری مرا در کفن آفرید
به نام خدایی که سهم تو را / مساوی تر از سهم من آفرید



تاریخ: چهار شنبه 25 اسفند 1398برچسب:,
ارسال توسط مری


 

خانوم ها:

1-توی ماهیتابه روغن میریزن

2-اجاق گازو روشن میکنن

3-تخم مرغ رو همراه با نمک توی ماهیتابه میریزن

4- هم میزنن

5ـنوش جان میکنن

اقایون:

1-توی کابینت بالایی دنبال ماهیتابه میگردن

2-توی کابینت پایینی دنبال ماهیتابه میگردن وبلاخره پیدا میکنن

3-ماهیتابه رو روی اجاق گاز میزارن

4-توش روغن میریزن

5-توی یخچال تازه دنبال تخم مرغ میگردن

6-گاز رو روشن میکنن بوی سر که بلند میشه

7-ماهیتابه رو میشورن

8- تازه روغن میریزن توش

9-بعد تو کابینت دنبال نمک میگردن

10-نمک رو پیدا نمی کنن

11-کنار تلویزیون میرن نمک دون رو برمی دارن

12-می ایستن چند دقیقه تلویزیون رو نگاه میکنن

13- کم کم بوی رو غن بلند میشه

14-تخم مرغ رو میشکنن و با نمک توی ماهیتابه میریزن

15-دنبال قاشق میگردن

16-قاشق که پیدا نمی کنن با چنگال فلزی اون رو هم میزنن

17- بعد نیمرو رو می خورن

 

(حقیقت تلخه مگه نه؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟)

 




تاریخ: سه شنبه 23 اسفند 1398برچسب:,
ارسال توسط مری

صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 7 صفحه بعد

آرشیو مطالب
پيوند هاي روزانه
امکانات جانبی
ورود اعضا:

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:
 

بازدید امروز : 5
بازدید دیروز : 0
بازدید هفته : 208
بازدید ماه : 435
بازدید کل : 117213
تعداد مطالب : 64
تعداد نظرات : 42
تعداد آنلاین : 1



Alternative content



Play Bike Mania On Ice

<-PollName->

<-PollItems->